انجاس

لغت نامه دهخدا

انجاس. [ اِ ] ( ع مص ) پلید ساختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پلید کردن. ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). نجس کردن. ( از اقرب الموارد ).
انجاس. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَجس و نِجس ونَجَس و نَجِس و نَجُس. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). پلیدیها. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || پلیدیها و نجسها. ( ناظم الاطباء ) :
خون خوری در چارمیخ تنگنا
درمیان حبس و انجاس و عنا.مولوی ( مثنوی ).- انجاس اجناس شیاطین ؛ پلیدیهای شیاطین. ( ناظم الاطباء ).
- انجاس الابدان ؛ قوله تعالی : انما المشرکون نجس ( قرآن 28/9 )، قال عمربن عبدالعزیز، یعنی انهم انجس الابدان کنجاسة الکلب والخنزیر. ( منتهی الارب ). و رجوع به نجس و منتهی الارب شود.
انجاس. [ اِ ] ( ع اِ ) انجاص. ( از دزی ج 1 ص 40 ). انجاص ؛ آلو. ( از مهذب الاسماء ). رجوع به انجاص شود.

فرهنگ معین

(اَ ) [ ع . ] جِ نجس ، پلیدی ها.
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) نجس کردن ، پلید ساختن .

فرهنگ عمید

= نجس

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نجس کردن پلید ساختن .
انجاص ٠ آلو

دانشنامه عمومی

انجاس ( به پرتغالی: Anajás ) یک شهرستان در برزیل است که در پارا واقع شده است.
انجاس ۶٬۹۲۱٫۷۰۹ کیلومترمربع مساحت و ۲۶٬۵۶۳ نفر جمعیت دارد و ۱۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

ویکی واژه

جِ نجس ؛ پلیدی‌ها.
نجس کردن، پلید ساختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم