انجاح

لغت نامه دهخدا

انجاح. [ اِ ] ( ع مص ) برآمدن حاجت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رواشدن حاجت. ( آنندراج ). برآورده شدن حاجت. ( از اقرب الموارد ). روا شدن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || برآوردن حاجت را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رواکردن حاجت. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) ( تاج المصادربیهقی ). || حاجت رواکردن. ( مصادر زوزنی ). || فیروزمند شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). پیروزی یافتن. ( از اقرب الموارد ). یقال : ما افلح فلان و ما انجح. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || چیره گردیدن : انجح بک ؛ ای غلبک ، فاذا غلبته فانجحت به. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || شاد کردن. ( تاج المصادربیهقی نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ورق 127 الف ).

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص ل . )۱ - برآوردن حاجت . ۲ - پیروز شدن .

فرهنگ عمید

۱. برآوردن حاجت.
۲. برآمدن حاجت، روا شدن حاجت.
۳. پیروزمند شدن.

فرهنگ فارسی

۱ - (مصدر ) روا کردن بر آوردن حاجت . ۲ - (مصدر ) روا شدن حاجت بر آمدن حاجت. ۳ - پیروزمند شدن .

ویکی واژه

برآوردن حاجت.
پیروز شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال تک نیت فال تک نیت فال شمع فال شمع فال فنجان فال فنجان