لغت نامه دهخدا
برخیز تا بعهد امانت وفا کنیم
تقصیرهای رفته بخدمت قضا کنیم.سعدی.و رجوع به امانة شود. || ( اِ ) ودیعه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). هر چیزی که برای نگاه داشتن بکسی سپرند. ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). و از این معنی است آنچه گویند: المجلس بالامانة که اشاره است بعدم اعادت آنچه در مجلس گذشته است. ( منتهی الارب ). فرق ودیعه با امانت این است که ودیعه نگاهداری شی است بقصد، و امانت چیزی است که بدون قصد بدست آید مانند آنکه باد لباسی را بدرون اطاق افکند، و نیز ودیعت بری از ضمان است اگر موافقت شده باشد، اما امانت بری از آن نیست تا آنگاه که بصاحبش برسانند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ، ذیل ودیعه ) : من که بونصرم امانت نگاهداشتم و برفتم و با امیر بگفتم و درخواستم که باید پوشیده بماند و نماند. ( تاریخ بیهقی ). هیچ چیزی ندارد از صامت وناطق در ملک خود و امانت بدست کسی نیست. ( تاریخ بیهقی ).
مجوی از جهان مردمی کاین امانت
بنزدیک دور از خدایی نیاید.خاقانی.دانه درکه امانت بشما دادستم
آن امانت بمن ایمن ز ضرر بازدهید.خاقانی.مرکب استانید و پس آواز داد
آن سلام و آن امانت بازداد.مولوی.