احدب. [اَ دَ ] ( ع ص ، اِ ) کج پشت. ( زوزنی ). کوژ. ( تفلیسی ). مرد کوژپشت. ( منتهی الارب ). کُنج. ( برهان ). آنکه سینه اش فروشده و پشتش برآمده باشد. ضد اَقعس : بس مبارز که زیر گرز تو کرد پشت چون پشت مردم احدب.فرخی.امید خدمت آن خواجه پشت راست کند بر آن کسی که مر او را زمانه کرد احدب.فرخی.|| رگی است در ذِراع. || شدت و سختی. || بر یک جانب راه رونده. || هر حیوان که یک خصیه داشته باشد. || چپه دست. مؤنث : حَدْباء. ( منتهی الارب ). ج ، حُدْب. ( مهذب الاسماء ). احدب. [ اَ دَ ] ( ع اِ ) از اعلام سگ و اسب است در عربی. احدب. [ اَ دَ ] ( اِخ ) عالمی ریاضی و او راست : کامل فی الحساب. احدب. [ اَ دَ ] ( اِخ ) کوهی است در دیار بنی فزاره و گفته اند کوهی است به مکه و بعضی گفته اند دو کوه است و هر یکی را نام احدب است. ( مراصد ).
فرهنگ معین
(اَ دَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - گوژپشت . کسی که پشتش قوز و برآمدگی داشته باشد. ۲ - شمشیر کج .
فرهنگ عمید
ویژگی کسی که سینه اش فرورفته و پشتش برآمده است، گوژپشت: بس مبارز که زیر گرز تو کرد / پشت چون پشتِ مردمِ احدب (فرخی: ۱۴ ).
فرهنگ فارسی
آنکه سینه اش فرورفته وپشتش بر آمده باشد، گوژپشت، گوژ، کج پشت ، شمشیرکج ، نام رگی است درذراع ( صفت ) کج پشت کوژ مرد کوژپشت آنکه سینهاش فرو شده و پشتش بر آمده باشد عالمی ریاضی و اوراست کتاب کامل فی الحساب
ویکی واژه
گوژپشت. کسی که پشتش قوز و برآمدگی داشته باشد. شمشیر ک