ترساننده
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
مردی در حال تماشای یک تلویزیون کوچک است که در آن مونیکا براون، مجری برنامه گفتگو، با زنی به شدت از ریخت افتاده، تنها بازمانده یک قتل عام که در هالووین قبلی رخ داده است، مصاحبه می کند. براون اشاره می کند که جسد قاتل که تنها به عنوان «آرتِ دلقک» شناخته می شود، از سردخانه ناپدید شده و نشان می دهد که او احتمالاً هنوز زنده است. زن بدشکل اصرار دارد که او را دیده است که مرده است. مردی با عصبانیت تلویزیون را لگد می زند و کیسه زباله را پر از اشیاء تیغه ای می کند. پس از مصاحبه، مونیکا با دوست پسرش به صورت تلفنی صحبت می کند و سخنان تحقیرآمیزی به خاطر ظاهر مصاحبه شونده می گوید. زن بدشکل که استراق سمع می کرد، به مونیکا حمله می کند و چشمانش را بیرون می آورد و دیوانه وار می خندد.
در شب هالووین، دو دوست به نام های تارا و داون یک مهمانی هالووین را ترک می کنند. «آرتِ دلقک»، آنها را به یک پیتزافروشی تعقیب می کند. صاحب رستوران آرت را به دلیل آغشته کردن مدفوع خود به تمام دیوارهای حمام از محل بیرون می کند. دخترها متوجه می شوند که یکی از لاستیک های ماشین داون پنچر شده است و تارا با خواهرش ویکی تماس می گیرد تا آنها را بردارد. در حین انتظار، تارا از یک کارگر بازداری آفت به نام مایک می پرسد که آیا می تواند برای استفاده از سرویس بهداشتی وارد ساختمان آپارتمان متروکه ای شود که او در آن کار می کند. هنگامی که وارد خانه می شود، با زنی فریب خورده ملقب به «بانوی گربه ای» روبرو می شود که معتقد است عروسکی که حمل می کند کودک شیرخوار اوست. آرت دو کارگر پیتزافروشی را پیش از ربودن داون می کشد و مثله می کند.