بدعنق
بدعنق. [ ب َ ع ُ ن ُ ] ( ص مرکب ) در تداول عوام ، کج خلق. بدگوشت. عبوس. بداخم. سخت بدخو. سخت بدخلق. کژخلق. عابس. ترشروی. ( یادداشت مؤلف ).
(بَ. عُ نُ ) (ص مر. ) بدخلق ، بدرفتار.
۱. بدخو.
۲. متکبر.
بدخو، متکبر
در تداول عوام کج خلقی سخت بدخویی .
بدخلق، بدرفتار.