اسبال

لغت نامه دهخدا

اسبال. [ اِ ] ( ع مص ) جاری کردن. ( غیاث ). - اسبال دمع؛ پیاپی ریختن اشک. پیاپی آمدن اشک. ( منتهی الارب ).
- اسبال سما ؛ باریدن آسمان. باریدن باران. ( منتهی الارب ).
- اسبال مطر ؛ پیاپی آمدن باران. ( منتهی الارب ).باران باریدن. ( زوزنی ).
|| اسبال زرع ؛ برآمدن خوشه کشت. ( منتهی الارب ). خوشه کشت بیرون آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). صاحب خوشه شدن کشت. ( منتهی الارب ). || اسبال طریق ؛ بسیار آینده و رونده شدن راه. ( منتهی الارب ). || بسیار کردن سخن بر کسی. ( زوزنی ): اسبل علیه. ( منتهی الارب ). || فروهشتن. فروگذاشتن ازار و مانند آن به تکبر. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). فروگذاشتن جامه. ( غیاث ). فروگذاشتن ازار و آنچه بدان ماند. ( زوزنی ). || فروگذاشتن پرده و جز آن. فروریختن. || سست کردن بند ازار. ( منتهی الارب ).
اسبال. [ اَ ] ( ع اِ ) اسبال دلو؛ دهانه های دلو. ( منتهی الارب )؛ لبهای آن.

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) باران باریدن . ۲ - بسیار سخن گفتن بر کسی . ۳ - (مص م . ) جاری کردن ، روان ساختن .

فرهنگ عمید

باریدن باران.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) باران باریدن پیاپی باریدن . ۲ - بسیار سخن بر کسی گفتن . ۳ - ( مصدر ) جاری کردن روان ساختن . ۴ - فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها.
دهانه های دلو

ویکی واژه

باران باریدن.
بسیار سخن گفتن بر کسی.
جاری کردن، روان ساختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال ارمنی فال ارمنی فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت