تقطر

لغت نامه دهخدا

تقطر. [ ت َ ق َطْ طُ ] ( ع مص ) چکیده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ). چکیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). قطره قطره جاری شدن آب. ( از اقرب الموارد ). || بر پهلو افتادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بر کرانه کسی ریختن چیزی را. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خلاف ورزیدن و پس ماندن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تخلف. ( اقرب الموارد ). || خوشبوی آلوده شدن به بخور. || آماده شدن کارزار را. لغتی است در تقتر. و رجوع به تقتر شود. || از بالا انداختن خود را. || فرو افتادن تنه درخت و ساقط شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ قَ طُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - چکیدن ، چکیده شدن . ۲ - به پهلو افتادن .

فرهنگ عمید

قطره قطره چکیدن، چکه چکه ریختن آب یا مایع دیگر.

ویکی واژه

چکیدن، چکیده شدن.
به پهلو افتادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال جذب فال جذب فال پی ام سی فال پی ام سی