ترف با

لغت نامه دهخدا

ترفبا. [ ت َ ] ( اِ مرکب ) آشی را گویند که قاتق آن از قراقروت باشد، چه ترف بمعنی قراقروت و با به معنی آش باشد. ( برهان ). آشی که از قراقروت درست کنند چنانکه سکبا آشی است که از سرکه سازند، و سک مخفف سرکه است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). آش کشک. ( ذخیره خوارزمشاهی ). آش ترف. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

( ~. ) (اِ. ) آشی که در آن قره قروت بریزند.

فرهنگ عمید

= ترفینه

فرهنگ فارسی

( اسم ) آشی که در آن قرا قروت ریخته باشند آش ترف ترفینه.

ویکی واژه

آشی که در آن قره قروت بریزند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال چای فال چای فال اوراکل فال اوراکل فال احساس فال احساس