ترجح

لغت نامه دهخدا

ترجح. [ ت َ رَج ْ ج ُ ] ( ع مص ) بگراییدن. ( تاج المصادر بیهقی ). گراییدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مایل شدن چیزی بطرفی ، و بوسیله باء جر متعدی شده معنی مایل گردانیدن دهد چنانکه گویند: ترجحت الارجوحة بالغلام ؛ تاب کودک را مایل گردانید. ( از شرح قاموس ترکی ). در اقرب الموارد: ترجحت الارجوحة بالغلام ، و ارجوحه را مرفوع ضبط کرده است ؛ یعنی تاب بسبب کودک متمایل شد. || جنبیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تذبذب.( از اقرب الموارد ). || آمد و شد چیز آویزان. ( از شرح قاموس ترکی ). || راجح شدن رأی بر دیگر رأیها. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

فرهنگ معین

(تَ رَ جُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) چربیدن ، فزونی جستن .

فرهنگ عمید

۱. برتری و فزونی یافتن.
۲. برتری جستن.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) چربیدن فزون آمدن فزونی جستن . ۲- ( مصدر ) فزونی افزونی . جمع : ترجحات .

ویکی واژه

چربیدن، فزونی جستن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال پی ام سی فال پی ام سی فال چای فال چای فال عشقی فال عشقی