درس خواندن

لغت نامه دهخدا

درس خواندن. [ دَ خوا / خا دَ ] ( مص مرکب ) خواندن درس. درس گرفتن. فراگرفتن درس. تلمذ کردن. شاگردی کردن. تعلم:
ز حرف خطا چون نداریم ترس
که از لوح نادیده خوانیم درس.نظامی.از او چون خواند بلبل درس فریاد
دلش را برد غنچه کرد و پس داد.زلالی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

خواندن درس درس گرفتن فرا گرفتن درس

ویکی واژه

درس خوان بودن، درس‌خوان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال تماس فال تماس فال کارت فال کارت فال سنجش فال سنجش