این پیشوند به عنوان علامت نفی و سلب به کار میرود و به مشتقات و صفات مرتبط با اسم فاعل و اسم مفعول متصل میشود. به عنوان مثال، واژههایی مانند دردمند و هوشیار میتوانند به نادردمند تغییر یابند. این پیشوند از ابزارهای نفی است که در زبانهای مختلفی همچون اوستایی، هندی باستان و کردی وجود دارد. در زبان فارسی نیز برای ایجاد صفات منفی به ابتدای اسم و صفت افزوده میشود و واژههایی مانند ناامید را میسازد. به طور کلی، این پیشوند به ابتدای فعل، مصدر و همچنین اسامی و صفات متصل میشود و بدین ترتیب معنای منفی را منتقل میکند. استفاده از نا در زبان به ما این امکان را میدهد که به سادگی صفات و ویژگیهای منفی را بیان کنیم و به زبان تنوع بیشتری ببخشیم.
نا
لغت نامه دهخدا
مرا او بود هم نوح و هم ابراهیم و دیگر کس
همه کنعان نااهلند یا نمرود کنعانی.خاقانی.یار ناپایدار دوست مدار
دوستی را نشاید این غدار.سعدی ( گلستان ).دیو پیش تست پیدا زو حذر بایدت کرد
چند نالی تو چو دیوانه ز دیو ناپدید.ناصرخسرو.حمله مان پیدا و ناپیداست باد
جان فدای آن که ناپیداست باد.مولوی.از فقر ساز گلشکر عیش بدگوار
وز فاقه خواه مهر تب جان ناتوان.خاقانی.اگر بازگردی ز راه ستور
شود بید تو عود ناچار و چار.ناصرخسرو.ایستادن نیست بر یک مطلبم در هیچ حال
بر نمی آیم به میل طبع ناخرسند خویش.وحشی.اگر روزی بدانش در فزودی
ز نادان تنگ روزی تر نبودی
بنادانان چنان روزی رساند
که صد دانا در آن حیران بماند.سعدی.من و با دوستان نادوستداری
تو مخلص را از این دونان شماری.ایرج.گاو نازاد گشت زاینده
آب در جویها فزاینده.نظامی.نانم نداد چرخ ندانم چه موجبست
ای چرخ ناسزا نبدم من سزای نان.
فرهنگ معین
(اِ. ) (عا. ) تاب و توان، طاقت.
(اِ. ) (عا. ) = ناه:بویِ نم، بویی که از اجناس نم گرفته به مشام می رسد.
(پش. ) ۱ - بر سر اسم درآید و آن را منفی سازد. (به معنی بی ): نا امن، ناچیز. ۲- غالباً بر سر صفت در آید: نادرست.
فرهنگ عمید
۱. (موسیقی ) نی.
۲. گلو.
بوی نامطبوع نم و رطوبت که در بعضی از مواد غذایی مانده پیدا می شود.
تاب و توان، رمق.
فرهنگ فارسی
مخفف ناو است یا بمعنی نای و نی هم آمده.
دانشنامه عمومی
دانشنامه اسلامی
معنی قَنَطُواْ: نا امید شدند
معنی یَقْنَطُ: نا امید می شود
معنی یَقْنَطُونَ: نا امید می شوند
معنی ﭐسْتَیْأَسَ: مأیوس و نا امید شد
معنی ﭐسْتَیْأَسُواْ: مأیوس و نا امید شدند
معنی خَبِیثَةٍ: نا پاک (مؤنث)
معنی خَبِیثُونَ: نا پاکها - مردان ناپاک
معنی مَّعَرَّةٌ: مکروه و نا ملایم
معنی مَا ضَعُفُواْ: نا توان نشدند
معنی مُّنکَرُونَ: ناشناسان - نا شناخته ها
معنی لَا تَقْنَطُواْ: نا امید نشوید
معنی خَبِیثَاتُ: نا پاکها (مؤنث)- زنان ناپاک
معنی فَرْقاً: جدا کردنی نگفتنی (وصف نا شدنی)
معنی تَبَابٍ: زیانکاری(خسران) - هلاکت - دوام خسران - نا امیدی
تکرار در قرآن: ۱۱۸۲(بار)
ویکی واژه
بر سر اسم درآید و آن را منفی سازد. (به معنی بی)
: نا امن، ناچیز.
غالباً بر سر صفت در آید: نادرست.
ناْ: در گویش گنابادی یعنی نهاد، قرار داد، گذاشت.
ناو، کشتی، ناخدا.
(عامیانه): تاب و توان، طاقت.
ناه:بویِ نم، بویی که از اجناس نم گرفته به مشام میرسد.
واپسین نفس. آخرین رمق.
جمله سازی با نا
طوطیان نظم کلام و بلبلان زیر نوا جز به یاد مجلست نا داده و ننواخته
جهان بعهد تو نا ایمن از سپهر شده فلک بدور تو تا بر جهان وفا کرده
نباشد یک نفس بی امر آن شاه ز نا فرمانیش استغفرالله