شاهورد

لغت نامه دهخدا

شاهورد. [ هَْ وَ ]( اِ مرکب ) شادورد. شایورد. هاله و طوق و خرمن ماه. ( برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ). آن بخار که چون ابری گرد ماه در آمده باشد چون سپری. و گروهی سرایچه خوانند و تازیان هاله گویند. ( از آنندراج ) :
یکی همچون پرن در اوج خورشید
یکی چون شاهورد از گرد مهتاب.( تحفه اوبهی ).|| اورنگ پادشاهی. || خوابگاه. || نام هفتم گنج خسرو. || نام نوایی از موسیقی. ( ناظم الاطباء ). چهار معنی اخیر در فرهنگهای دیگر دیده نشد.

فرهنگ معین

(وَ ) (اِمر. ) خرمن ماه ، هاله .

فرهنگ عمید

= شایورد

فرهنگ فارسی

خرمن ماه هاله .
شادورد شایورد هاله و طوق و خرمن ماه

ویکی واژه

خرمن ماه، هاله.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال تماس فال تماس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال نخود فال نخود