چشمه نوش

چشمه نوش

لغت نامه دهخدا

چشمه نوش. [ چ ِ م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان که در 17 هزارگزی شمال خاوری کنگاور و 6 هزارگزی خاور شوسه کرمانشاه بهمدان واقع است. دشت و معتدل است و 185 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات دیمی و آبی،تریاک و حبوبات. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).، چشمه نوش. [ چ َ م َ/ م ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایه از آب حیات است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). آب حیات. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چشمه حیوان و چشمه خضر و چشمه نوربخش شود. || کنایه از دهان معشوق است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). دهان معشوق. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چشمه حیوان و چشمه خضر و چشمه نوربخش شود.

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان ٠

دانشنامه عمومی

چشمه نوش، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کنگاور در استان کرمانشاه ایران است.
این روستا در دهستان گودین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۵۴ نفر ( ۵۰خانوار ) بوده است.

جمله سازی با چشمه نوش

ز عشق چشمه نوش تو اندرین مدت برفت بر رخم از آب دیدگان جیحون
ساقی قدحی که حلقه در گوش توایم دل زنده بیاد چشمه نوش توایم
کوثر به جنب چشمه نوش تو قطره‌ای خورشید پیش تابش روی تو اختری
کجا پنهان شدی ای چشمه نوش که خضرت چون سکندر گشته محروم
رسید آن تشته لب بر چشمه نوش ز شادی کرد استسقا فراموش
خواهران را لبش چشمه نوش بود خردیش را خرد حلقه در گوش بود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ارق ملی
ارق ملی
فراخوانی
فراخوانی
کمینه
کمینه
مخنث
مخنث