تمامتی

لغت نامه دهخدا

تمامتی. [ ت َ م َ ] ( ق، اِ ) تمامت. جملگی. همه: بعد از آن تمامتی اصفهان و تمامتی اهواز و... بسیاری دیگر از شهرها فتح کرد. ( تاریخ قم ص 294 ). رجوع به ماده قبل شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مهار
مهار
نقض
نقض
کصخل
کصخل
با دقت
با دقت