سودانی

لغت نامه دهخدا

سودانی. ( ع اِ ) شوذنیق. معرب سودنیق ، نوعی گنجشگ. ( فرهنگ فارسی معین ) : عطارد دلالت کند بر کبوتر و سار...و مرغ آبی و سودانی. ( التفهیم ). رجوع به سودانیات وسودانیة شود. || سودانیة. زرزور. ( فرهنگ فارسی معین ) ( از ابن البیطار ). || حبشی و سیاه. ( آنندراج ). || ( ص نسبی ) منسوب بسودان. اهل سودان. از مردم سودان. ( فرهنگ فارسی معین ).
سودانی. ( اِخ ) جمهوریی است شامل بخشی از آفریقای غربی فرانسه بوسعت 1204000 کیلومتر مربع و جمعیت آن 3300000 تن پایتخت آن «باماکو» و شهرهای مهم آن «کایس » تومبوکتو سیکاسو و «سگو» است. کشور مذکور شامل بخشی از صحرا در شمال و دره های فوقانی سنگال و نیجریه در جنوب میباشد. بومیان بیشتر مشغول زراعت ارزن ، ذرت و برنج هستند و آبیاری بوسیله سدهایی که در شعب رود نیجریه بسته اند صورت میگیرد. ( فرهنگ فارسی معین ) .

فرهنگ فارسی

جمهوریی است شامل بخشی از افریقای غربی فرانسه بوسعت ۱۲٠۴٠٠٠٠ کیلومتر مربع و جمعیت ۳۳٠٠٠٠٠ تن. پایتخت آن باماکو و شهر های مهم آن کایس تو مبوکتو سیکاسو و سگو است .کشور مذکور شامل بخشی از صحرا در شمال و دره های فوقانی سنگال و نیجریه در جنوب میباشد . بومیان بیشتر مشغول زراعت ارزن ذرت و برنج اند و آبیاری بوسیله سدهایی که در شعب رود نیجر بسته اند صورت میگیرد .
۱ - نوعی گنجشک . ۲ - سودانیه زرزور ذکر بلد الرومیه ... از عجایب آن جا آن درخت است که از روی بلیناس بن بطیاس صاحب الطلسمات است اندر کنیسه و صورت سودانی هم از نحاس بر سر آن درخت ساخته و هر سالی بوقت رسیدن زیتون این سودانی آن جا صفیری بزند بلند بعد از آن هر سودانی که در آن حدود و دیار باشند آن جا جمع آیند بقدرت خدای تعالی و با هر یکی سه زیتون در منقار و دو در مخلب هر یکی بر سر آن سودانی نشینند و زیتون آن جا فرو کنند و ساکنان آن جا بر میدارند ...
جمهوریی است شامل بخشی از افریقای غربی فرانسه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال نخود فال نخود فال آرزو فال آرزو فال تک نیت فال تک نیت