زرخرید. [ زَ خ َ ] ( ن مف مرکب ) غلام و کنیزک که خریده شده باشد. ( آنندراج ). هر چیز که شخص خریده باشد مانند غلام و داده. ( ناظم الاطباء ). درم خرید. درم خریده. مملوک. عبد. بنده. غلام زرخرید. بنده ٔزرخرید. کنیز زرخرید. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
فرهنگ معین
(زَ. خَ ) (ص مف . ) غلام و کنیزی که خریده شود.
فرهنگ عمید
۱. خریده شده به زر، آنچه با پول خریده شده. ۲. (اسم، صفت مفعولی ) غلام یا کنیز خریده شده.
فرهنگ فارسی
خریده شده برز، آنچه که باپول خریده باشند، کنیز ( صفت ) ۱ - غلام و کنیزی که خریده شود. ۲ - هنگامی که کسی [[اعیان]] خالصه ای را میخرید ( که دراین صورت زمین یا عرصه آن همچنان خالصه باقی میماند ) نام آن مبدل به زر خرید میشد ( اواخر قاجاریه ) . غلام و کنیزک که خریده شده باشد مملوک عبد