ده وگیر

لغت نامه دهخدا

ده و گیر. [ دِ هَُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) داد و ستد. ( ناظم الاطباء ). دادن و ستدن. بده و بگیر. ( از شرفنامه منیری ). || ده و دار. ( ناظم الاطباء ). بزن و بگیر. هیاهوی دو سپاه درهم افتاده. همهمه و غلغله جنگ :
ده و گیر برخاست با دار و برد
هوا چون بیابان شد از تیره گرد.اسدی.دو لشکر برآمیخت از چپ و راست
ده و گیر پرخاشجویان بخاست.اسدی.شه به نازو نشاط شد مشغول
کز ده و گیر گشته بود ملول.نظامی.و رجوع به ده و دار شود.

فرهنگ معین

(دِ هُ ) (اِمر. ) گیرودار، جنگ .

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیر و دار جنگ پیکار .

ویکی واژه

گیرودار، جنگ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال سنجش فال سنجش فال تک نیت فال تک نیت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی