دسته‌دار

لغت نامه دهخدا

دسته دار. [ دَ ت َ / ت ِ ] ( نف مرکب ) دارای دسته. دارای قبضه. که جای گرفتن و برداشتن دارد چنانکه در ظروف و برخی آلات و ابزارها. مقابل بی دسته.
- طای دسته دار ؛ طای مطبقه. طای مؤلف.
|| دارای گروه و طایفه. که جمعیت و افرادی در اطاعت و فرمان دارد. || سپهبد و سرلشکر. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. هر چیزی که دارای دسته باشد، مانند کوزه و سبو.
۲. سردسته و فرماندۀ دسته ای از سپاه.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنچه که دارای دسته است دارای قبضه مقابل بیدسته : صندلی دسته دار . ۲ - فرمانده سر لشکر

ویکی واژه

لیوان دسته‌دار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال میلادی فال میلادی فال عشق فال عشق فال شمع فال شمع