عضاب

لغت نامه دهخدا

عضاب. [ ع َض ْ ضا ] ( ع ص ) مرد نیک دشنام دهنده. ( منتهی الارب ). شتام و بسیار ناسزاگوینده. ( از اقرب الموارد ).
عضاب. [ ع ِ ] ( ع مص ) رد کردن. معاضبة. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به معاضبة شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دلاور
دلاور
آب و آتش
آب و آتش
ورژن
ورژن
نسل
نسل