حماء

لغت نامه دهخدا

حماء. [ ح َم ْءْ ] ( ع اِ )خویشاوند شوی و زوجه چون پدر و برادر و غیره و در آن سه لغت دیگر آمده : حما کقفا و حمومثل ابو و حم مثل اب. ( منتهی الارب ). ج ، احماء. || ( مص ) تیره شدن آب از آمیزش گل سیاه و تیره. || خشم گرفتن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || برآوردن و بیرون کردن لای را از چاه. ( منتهی الارب ).
حماء. [ ح َم َءْ ] ( ع اِ ) حَمَاءَة. گل سیاه و بدبوی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) : لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون. ( قرآن از اقرب الموارد ). لوش. رجوع به این کلمه در همین لغت نامه شود. || ( مص ) تیره شدن آب از آمیزش گل سیاه و تیره. || خشم گرفتن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || لای ناک شدن چاه. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(حِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - دفاع کردن از کسی . ۲ - پشتیبانی کردن .

ویکی واژه

دفاع کردن از کسی.
پشتیبانی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال انگلیسی فال انگلیسی فال ورق فال ورق فال سنجش فال سنجش