جلید

لغت نامه دهخدا

جلید. [ ج َ ] ( ع ص ) چابک از هر چیزی. ج. اجلاد وجُلَداء. ( منتهی الارب ). || سخت و قوی. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) پشک. ( منتهی الارب ). پشتک و ژاله. ( ناظم الاطباء ). شبنم. ( فرهنگ نظام ). || تگرگ. || یخ. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(جَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - یخ . ۲ - شبنم .
(جَ ) [ ع . ] (ص . ) چالاک ، چابک .

فرهنگ عمید

چابک، چالاک.
یخ.

فرهنگ فارسی

سخت وقوی، نیرومند، بردبار، چابک وباهوش
( صفت ) ۱- چالاک جابک . ۲- چابک سوار. ۳- قوی نیرومند. جمع : جلاد جلدائ .

ویکی واژه

چالاک، چابک.
یخ.
شبنم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی