تکلیس. [ت َ ] ( ع مص ) حمله کردن و کوشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || بددلی کردن و گریختن. از اضداد است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سیراب گر دیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آهک اندودن خانه را. ( از اقرب الموارد ). || نزد اطباء آن است که چیزی را در آتش به درجه ای رسانند که همچو آهک شود. ( از بحر الجواهر ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). به اصطلاح کیمیا سوزانیدن چیزی را تا مانند آهک گردد. ( ناظم الاطباء ).
- تکلیس اجسام ؛ اصطلاح علم شیمی است و آن این است که یکی از اجسام آلی را بوسیله حرارت تجزیه می نمایند و آلوژن را آزاد میکنند. و تکلیس جسم ممکن است باآهک یا آهک سوددار انجام گیرد. رجوع به کتاب روش تهیه مواد آلی دکتر صفوی ص 155 شود.
(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) آهک مالی کردن ، به جسمی گرما دادن تا مانند آهک شود.
۱. آهک کردن، آهک مالی کردن، اندود کردن با آهک یا ساروج.
۲. (شیمی ) حرارت دادن به جسمی تا مانند آهک شود.
آهک کردن، آهک مالی کردن، اندودکردن با آهک یا، ساروج، حرارت دادن بجسمی تامانند آهک شود
۱ - ( مصدر ) آهک زدن آهک مالی کردن با آهک و ساروج اندودن . ۲ - حرارت دادن بجسمی تا همچون آهک گردد . ۳ - ( اسم ) آهک مالی . جمع : تکلیسات .
{calcination} [شیمی] فرایندی که در آن جسمی را در دمایی پایین تر از دمای ذوب آن گرم می کنند تا تجزیۀ شیمیایی یا انتقال فاز صورت گیرد
تَکْلیس (calcination)
(به معنی آهکی کردن) اکسایش ماده ای براثر تَشْویه یا برشته کردندر هوا. گاهی در تکلیس مادۀ شیمیایی اکسیده نمی شود و صرفاً مادۀ فراری از آن خارج می شود، مانند سنگ آهک که براثر تکلیس، گازCO۲ از آن خارج می شود و آهک زنده برجای می ماند.
آهک مالی کردن، به جسمی گرما دادن تا مانند آهک شود.