تمهد

لغت نامه دهخدا

تمهد. [ ت َ م َهَْ هَُ ] ( ع مص ) راست شدن جای. ( زوزنی ). تمکن. ( تاج المصادر بیهقی ). جای گرفتن و دست یافتن بر چیزی. ( آنندراج ). تسهل. ( اقرب الموارد ). || قادر شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ مَ هُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - گسترده شدن . ۲ - آسان شدن . ۳ - توانا شدن بر چیزی .

ویکی واژه

گسترده شدن.
آسان شدن.
توانا شدن بر چیزی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال چای فال چای فال نخود فال نخود فال ماهجونگ فال ماهجونگ