تفسان

لغت نامه دهخدا

تفسان. [ ت َ ]( نف ) به غایت گرم. ( جهانگیری ) ( غیاث اللغات ). گرم. ( آنندراج ). تفسیده یعنی گرم شده. ( فرهنگ رشیدی ). گرم و تابدار و به غایت گرم. ( ناظم الاطباء ) :
اگر میرد چراغ درد و داغم
پی احیا دم تفسان برآرم.ظهوری ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(تَ ) (ص فا. ) چیزی که از گرمی آفتاب یا آتش داغ شده باشد.

فرهنگ عمید

چیزی که از حرارت آفتاب یا آتش داغ شده باشد، گرم، داغ.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که از گرمی آفتاب یا آتش داغ شده باشد داغ .

ویکی واژه

چیزی که از گرمی آفتاب یا آتش داغ شده باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال احساس فال احساس فال چوب فال چوب فال نخود فال نخود