نزیح

لغت نامه دهخدا

نزیح. [ ن َ ] ( ع ص ) نَزوح. دور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بعید. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سعادت
سعادت
باسلیقه
باسلیقه
با دقت
با دقت
سلیم
سلیم