تطول

لغت نامه دهخدا

تطول. [ ت َ طَوْ وُ ] ( ع مص ) منت نهادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || فضل و فزونی نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فضل کردن. ( زوزنی ).
تطول. [ ت ِ وَ ] ( ع اِ ) رسن دراز که ستور را را به علف بندند و رسن که بدان پای ستوران بندند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ طَ وُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - منت نهادن بر کسی . ۲ - فزونی جستن .

فرهنگ عمید

۱. فضل و فزونی نمودن.
۲. منت نهادن بر کسی.

فرهنگ فارسی

( مصدر )۱ - فزونی جستن.۲ - سپاس نهادن .
رسن دراز که ستور را به علف و بندند و رسن که بدان پای ستوران بندند

ویکی واژه

منت نهادن بر کسی.
فزونی جستن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال میلادی فال میلادی فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت