تذنیب

لغت نامه دهخدا

تذنیب. [ ت َ ] ( ع مص ) دنبال ساختن. ( تاج المصادر بیهقی ). دنبال کردن. ( زوزنی ). دنباله دار کردن. ( زوزنی ). دنباله دار کردن عمامه را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دنباله پیدا کردن چیزی را. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رها کردن یک سر عمامه و مانند دم ساختن آنرا. ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || دُم فروبردن ملخ در زمین برای تخم گذاری. ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). || بیرون نهادن سوسمار دم خود را درحالی که سر آن در داخل شکاف سنگ باشد. ( از المنجد ). || دم سوسمار گرفتن. ( المنجد ). || پختگی پدید آمدن در خرما از جهت دنبال. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). پدید آمدن پختگی خرمااز سوی دنبال. ( زوزنی ). رطب شدن گرفتن غوره خرما. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نزد شعرا آنست که در لفظی حرفی زیاده کنند تا وزن شعر درست گردد، چون حرف واو در لفظ «سخن » درین شعر:
بودنی بود می بیار کنون
رطل پر کن بگو به پیش سخون.
و این از قبیل الف اشباع است که در آخر بعضی کلمات زیاده کنند، چون لفظ «کاخا» در این بیت :
بسا کاخا که محمودش بنا کرد
که از رفعت همین نامه مرا کرد
کذا فی مجمعالصنایع.( از کشاف اصطلاحات الفنون ).|| قرار دادن چیزی را دنبال چیز دیگر بخاطر مناسبتی که بین آن دو جزء است بی احتیاج بیکی از دو طرف. ( تعریفات جرجانی ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) دنباله دار کردن .

فرهنگ عمید

دنباله دار کردن.

ویکی واژه

دنباله دار کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال میلادی فال میلادی فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت