اکتئاب

لغت نامه دهخدا

اکتئاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) اکتآب. اندوهگین شدن. ( المصادر زوزنی ) ( از یادداشت مؤلف ) ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). || حزن. بدحال شدن ازاندوه. ( یادداشت مؤلف ) ( ناظم الاطباء ) :
مالشت بدهم به زجر و اکتئاب
تا نتابی سر تو دیگر ز آفتاب.مولوی.|| اندوهگین ساختن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) اندوهگینی. || دردمندی. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) اندوهگین شدن ، بدحال گشتن از اندوه . ۲ - دردمند شدن . ۳ - (اِمص . ) اندوهگینی . ۴ - دردمندی .

ویکی واژه

اندوهگین شدن، بدحال گشتن از اندوه.
دردمند شدن.
اندوهگینی.
دردمندی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اونلی فنز
اونلی فنز
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله
گودوخ
گودوخ
ژرف
ژرف