انثلام

لغت نامه دهخدا

انثلام. [ اِث ِ ] ( ع مص ) رخنه دار گردیدن خنور و شمشیر و جز آن ، یقال : انثلم الاناء والسیف و نحوه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رخنه دار گردیدن. ( آنندراج ). رخنه شدن.( تاج المصادر بیهقی ). شکستن. ( از اقرب الموارد ). ترک برداشتن. ( یادداشت مؤلف ). || ریخته شدن. انصباب ، یقال : انثلموا علیه. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(اِ ثِ ) [ ع . ] (مص ل . ) رخنه دار شدن .

فرهنگ عمید

رخنه دار شدن، رخنه پیدا کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) رخنه شدن رخنه یافتن .

ویکی واژه

رخنه دار شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ