انتهاج

لغت نامه دهخدا

انتهاج. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) راه رفتن و گویند طلب کردن راه. ( از اقرب الموارد ). بجای آوردن راه. ( تاج المصادر بیهقی ). || روشن و آشکار گردانیدن راه را. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) راه جستن ، در راه روشن رفتن . ۲ - (اِمص . ) سلوک ، روش .

فرهنگ عمید

راه روشن و آشکار جستن، راه جستن.

ویکی واژه

راه جستن، در راه روشن رفتن.
سلوک، روش.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه فال چوب فال چوب