لغت نامه دهخدا
التواء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) تافته و دوتاه شدن رسن. ( منتهی الارب ). پیچیده شدن. ( مصادر زوزنی ). || سستی و کاهلی کردن در کار. || کج گشتن ریگ. ( منتهی الارب ). لوی القدح و الرمل از باب فرح لوی بکسر اول فهو لو بر وزن کتف ، یعنی کژ شد تیر و ریگ مثل التوی. || خمیدن. || روی برگردانیدن. ( منتهی الارب ) : همه از این تحکم سر بپیچیدند و ابا و التواء و نفار و استکبار پیش گرفتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ).|| بر خود پیچیدن مار. ( منتهی الارب ). || ( در اصطلاح پزشکی ) انحراف و پیچیدگی مهره های پشت است بسوی راست یا چپ. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). مهره که از جای خویش بجانب دیگر شود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). زوال فقرات بیکی از دو سوی. ( بحر الجواهر ).