اعتیاض

لغت نامه دهخدا

اعتیاض. [ اِ ] ( ع مص ) به عوض خواستن آمدن. || عوض گرفتن.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). عوض بستدن. ( المصادر زوزنی ). چیزی را بجای چیزی گرفتن. ( از اقرب الموارد ). || عوض دادن. در این لفظ یاء بدل از واو است. ( از لطائف غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
- اعتیاض فرستادن ؛ عوض دادن. بدل دادن. پاداش دادن :
زین سبب نبود ولی را اعتراض
هرچه بستاند فرستد اعتیاض.مولوی.

فرهنگ معین

( ا ِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - به عوض خواستن . ۲ - بدل دادن .

ویکی واژه

به عوض خواستن.
بدل دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال کارت فال کارت فال شمع فال شمع فال انبیا فال انبیا