مزامنه

لغت نامه دهخدا

( مزامنة ) مزامنة. [ م ُ م َ ن َ ] ( ع مص ) به زمان معاملت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). به روزگار معامله کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
راه و رسم
راه و رسم
چندش
چندش
بلاوجه
بلاوجه
وارونه
وارونه