آفتاب مغرب

ویکی واژه

آفتاب‌مغرب
آفتاب کسی از مغرب درآمدن، به مجاز: بیچاره و بدبخت شدن او، چاره‌ای نداشتن. بدبخت، دیگر آفتابت از مغرب درآمده، برو‌ گُم شو «مخمل‌باف»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تقسیم
تقسیم
سنی چوخ ایستیرم
سنی چوخ ایستیرم
خویش
خویش
متمایز
متمایز