آجدار

لغت نامه دهخدا

اجدار. [ اِ ] ( ع مص ) اَجدَرَ الشجر؛ برآمد بر آن مانند نخود. ( منتهی الارب ). || جَدَرناک گردیدن زمین ، و آن گیاهی است که در ریگ روید: اَجدَرَ المکان. ( منتهی الارب ). || نمودار شدن سرهای گیاه مانند جدری. جَدارة. ( منتهی الارب ). || آماهیدن. آماسیدن. تَوَرﱡم.
اجدار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ جَدَر و جُدَر.
اجدار. [ اَ ] ( اِخ ) ( عامِرُالَ... ) پدر قبیله ای است چون جَدَرة [ غدّه و گره گوشت یا آماس در حلق ] داشت. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

پدر قبیله

ویکی واژه

دارای آج، کفش آجدار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال چای فال چای فال احساس فال احساس فال تماس فال تماس