لغت نامه دهخدا ( آبله رو ) آبله رو. [ ب ِ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) مجدر : سلطان ملکشاه... آبله رو بود، چهره بزردی مایل. ( راحةالصدور راوندی ).
فرهنگ فارسی ( آبله رو ) ( صفت ) کسی که در چهره اش مهر آبله بود آنکه اثر آبله بر چهره اش پیدا باشد مجدرمجدر
ویکی واژه آنکه اثر دانههای آبله، پس از بهبودی در صورتش مانده باشد. مانند صورت آبله رویان پر از نقطههای سیاه شده بود. جمالزاده