کوز گشتن

لغت نامه دهخدا

کوز گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) کوز شدن. خمیده و منحنی شدن. چفته و دوتا شدن:
بدو گفت نیرنگ داری هنوز
نگردد همی پشت شوخیت کوز.فردوسی.کوزگردد بر سپهر از عشق او هر ماه، ماه
خون دل هر شب کند زی چشم من صد راه، راه.قطران.نچیده یکی میوه تر هنوز
ز خشکی تنش چون کمان گشت کوز.نظامی.کنده شد پای و میان گشته کوز
سوخته روغن خویشی هنوز.نظامی.و رجوع به کوز، کوز شدن و کوز کردن شود.

فرهنگ فارسی

کوز شدن. خمیده و منحنی شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا فال جذب فال جذب فال عشقی فال عشقی