کحف

لغت نامه دهخدا

کحف. [ ک َ ] ( ع اِ ) عضو. ج، کُحوف. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به کحوف شود.

فرهنگ فارسی

عضو. جمع:کحوف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضیق وقت
ضیق وقت
تزویر
تزویر
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله
فال امروز
فال امروز