عجاسی

لغت نامه دهخدا

عجاسی. [ ع َسا ] ( ع اِ ) عجاساء. گله بزرگ از شتران. ( منتهی الارب ). العظیمة من الابل. ( اقرب الموارد ). || پاره ای از شب. ( منتهی الارب ). رجوع به عجاساء شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سایکو
سایکو
اولدوز
اولدوز
گودوخ
گودوخ
حلما
حلما