انبطاح

لغت نامه دهخدا

انبطاح. [ اِم ْ ب ِ ] ( ع مص ) بر روی افتادن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): انبطح؛ بر روی افتاد، و فی الحدیث: «نهی النبی صلی اﷲ علیه و سلم، ان یأکل الرجل بشماله او مستلقیاً علی ظهره او منبطحاً علی بطنه ». ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || فراخ شدن رودبار. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). انبطح الوادی؛ فراخ شد رودبار. ( منتهی الارب ). و رجوع به منبطح شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فکر
فکر
سرانجام
سرانجام
اوشاخ
اوشاخ
تعداد
تعداد