گوالیدن

گوالیدن به معنای تحلیل و بررسی عمیق موضوعات و مسائل مختلف است. این فرآیند به ما کمک می‌کند تا درک بهتری از جنبه‌های گوناگون یک موضوع پیدا کنیم. با انجام یک تحلیل جامع، می‌توانیم نقاط قوت و ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها را شناسایی کرده و در نتیجه تصمیمات بهتری اتخاذ کنیم. گوالیدن تنها به بررسی اطلاعات موجود محدود نمی‌شود، بلکه نیازمند تفکر انتقادی و خلاقانه نیز هست. این عمل به ما این امکان را می‌دهد که از زوایای مختلف به یک موضوع نگاه کنیم و آن را در زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و علمی به خوبی درک کنیم. در نهایت، گوالیدن به عنوان ابزاری ارزشمند در فرایند یادگیری و رشد فکری ما عمل می‌کند.

لغت نامه دهخدا

گوالیدن. [ گ ُ دَ ] ( مص ) ( از: گوال + -یدن، پسوند مصدری ) قیاس شود با بالیدن. هندی باستان، وی + ورذ ( نمو کردن، رشد کردن ). ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). بالیدن و نمو کردن، اعم از انسان وحیوان. ( برهان ) ( آنندراج ). اِرباء. اِنماء: ایفاع؛ گوالیدن کودک و نزدیک بلوغ رسیدن. تفالی؛ گوالیدن گیاه. طَمْی؛ گوالیدن گیاه. مید. مَیَدان؛ گوالیدن. ( منتهی الارب ). نتو. نشوء. ( صراح ). نمو. نما. برکت. ریع. فزون شدن. || اندوختن. الفختن. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). انباردن. انباشتن: 
بزرگان گنج سیم و زر گوالند
تو از آزادگی مردم گوالی.طیان.زمانه از این هردوان بگذرد
تو بگْوال چیزی کز او نگذرد.شهید.|| جنبانیدن کودک را برروی دستها و یا زانوها. || جنبیدن از این طرف به آن طرف در راه رفتن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(گُ دَ ) (مص ل. ) رشد کردن، بالیدن.

فرهنگ عمید

۱. بالیدن، نمو کردن، رشد کردن.
۲. (مصدر متعدی ) اندوختن و جمع کردن: بزرگان گنج سیم و زر گوالند / تو از آزادگی مردم گوالی (طیان: شاعران بی دیوان: ۳۲۰ ).

فرهنگ فارسی

بالیدن، نموکردن، رشدکردن، به معنی اندوختن وجمع کردن هم گفته شده، کوالیدن هم گفته شدهگوالیده:بالیده، نموکرده
( مصدر ) ( گوالیده گوالد خواهد گوالید گوالنده گوالان گوالیده گوالش ). ۱ - نمو کردن نشو و نما یافتن بالیدن: ایفاع گوالیدن کودک و نزدیک بلوغ رسیدن. ۲ - اندوختن جمع آوردن: بزرگان گنج و سیم و زر گوالند تو از آزادگی مردم گوایی. ( طیان )

ویکی واژه

رشد کردن، بالیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال آرزو فال آرزو فال تاروت فال تاروت فال چای فال چای