گرد فشاندن

لغت نامه دهخدا

گرد فشاندن. [ گ َ ف َ / ف ِ دَ ] ( مص مرکب ) گرد پراکندن:
کسی را ندانم که روز نبرد
فشاند بر اسب من از باد گرد.فردوسی. || گرد پاک کردن. زدودن گرد از:
چون قصه شنید قصد آن کرد
کز چهره گل فشاند آن گرد.نظامی.خانقه خالی شد و صوفی نماند
گرد از رخت آن مسافر میفشاند.مولوی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - پراگندن گرد و غبار: کسی را ندانم که روز نبرد فشاند بر اسب من از باد گرد. ۲ - پاک کردن گرد و غبار زدودن گرد: چون قصه شنید قصد آن کرد کز چهر. گل فشاند آن گرد. ( نظامی )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جستجو یعنی چه؟
جستجو یعنی چه؟
ضیق وقت یعنی چه؟
ضیق وقت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز