لغت نامه دهخدا
چارمنگل. [ م َ گ َ ] ( اِ مرکب ) کسی که قولنج کند و از حرکت بیفتد، گویند چارمنگل مانده است یعنی یارای حرکت بهیچ سوی ندارد. ( لهجه قزوین ).
چارمنگل. [ م َ گ َ ] ( اِ مرکب ) کسی که قولنج کند و از حرکت بیفتد، گویند چارمنگل مانده است یعنی یارای حرکت بهیچ سوی ندارد. ( لهجه قزوین ).
کسیکه قولنج کند و از حرکت بیفتد گویند چار منگل مانده است یعنی یارای حرکت بهیچ سوی ندارد.