ول کن

لغت نامه دهخدا

ول کن. [ وِ ک ُ ] ( نف مرکب ) در تداول، ول کننده. رهاکننده. || دست بردارنده.
- ول کن معامله نبودن؛ در تداول، اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کار یا در دعوا و معرکه کردن. دنباله کاری را رها نکردن. ( لغات عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ عمید

= لکن: لنگ ولیکن نه سست زرد ولکن نه زشت / گنگ و نگردد خموش ضخم و نباشد گران (مسعودسعد: ۳۴۰ ).

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱- ول کننده رهاکننده. ۲- دست بردارنده: تو که ول کن نیستی. یا ول کن معامله نبودن. اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کارها در دعوا و معرکه کردن دنبال. کاری را رها نکردن
ولی ولیک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال لنورماند فال لنورماند فال ورق فال ورق فال کارت فال کارت