وصواص

لغت نامه دهخدا

وصواص. [ وَص ْ ] ( ع اِ ) سوراخ پرده به مقدار چشم که بنگرند از وی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || روی بند خرد که دختران بر روی افکنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). روی بند خرد. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سنگ ریزه ها در میانه ٔزمین یا در میان زمین سخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج، وصاوص. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شب دراز است و قلندر بیدار
شب دراز است و قلندر بیدار
نمایان
نمایان
ترکش
ترکش
دول
دول