نسخجات

لغت نامه دهخدا

نسخجات. [ ن ُ خ َ / خ ِ ] ( اِ ) ج ِ نسخه. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع:نسخه: وهمچنین نسخجات دیوان یانسخجات سان.دفترحضوروغیاب نظامیان ( صفویه ): ودرروزسان تفنگچیان وزیرمزبور باتفاق مستوفی آن سرکاردرمجلس بهشت آیین درخدمت پادشاهان نسخجات سان وقدرتیول ومواجب...جماعت مذکوره رامیخواند.