معدول

لغت نامه دهخدا

معدول. [ م َ ] ( ع اِ ) جای بازگشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): ما له معدول؛ بر او جای بازگشتی نیست. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) پیچیده شده و کشیده شده. || عدول کرده شده و بازگردیده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به معدوله شود. || در اصطلاح نحویان، اسمی را نامند که از صیغه اصلی خود خارج شده باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به عدل شود.

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) ۱ - پیچیده شده. ۲ - بازگردیده، عدول کرده.

فرهنگ فارسی

معدوله: پیچیده شده وبازگردیده، وحرفی که در آن تغییرصورت یاتغییرصداداده شده
( اسم ) ۱- پیچیده شده. ۲- بازگردیده عدول کرده

ویکی واژه

پیچیده شده.
بازگردیده، عدول کرده.