مطاریق

لغت نامه دهخدا

مطاریق. [ م َ ] ( ع ص، اِ ) گروه پیادگان. || شتر در پی یکدیگر رونده نزدیک آب. یقال: جائت الابل مطاریق؛ یعنی در پی یکدیگر. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مطاریق. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مِطراق. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).