مرغ زبانک

لغت نامه دهخدا

مرغ زبانک. [ م ُ زَ ن َ ] ( اِ مرکب ) بار درختی است که به شکل زبان گنجشک شود، و آن را به تازی لسان العصافیر خوانند. ( جهانگیری ) ( برهان ). رجوع به زبان گنجشگ شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) زبان گنجشک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال اوراکل فال اوراکل فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت